Epica - Memory
- جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۳۶ ق.ظ
Memory
خاطره
Midnight, not a sound from the pavement
نیمه شب ، هیچ صدایی از سنگ فرش پیاده رو بلند نمیشود
Has the moon lost her memory
آیا ماه، به خاطر نمی آورد؟
She is smiling alone
او تنها در آسمان لبخند میزند
In the lamplight
زیر نور لامپهای جاده
The withered leaves collect at my feet
برگ های خشک و خاشاک جلوی پایم اسیر میشوند
And the wind begins to moan
و باد زوزه میکشد
Memory, all alone in the moonlight
خاطرات... زیر نور مهتاب تنهایم...
I can smile at the old days
می توانم به آن قدیمها لبخند بزنم
Life was beautiful then
آن روزها ، زندگی زیبا بود
I remember
به یاد دارم
The time I knew what happiness is
روزگاری که میدانستم خوشحالی چیست
Let the memory live again
بگذار آن خاطرات دوباره زنده شوند
Every street lamp
هر لامپ خیابان
Seems to beat
A fatalistic warning
گویی چراغ خطر یک فاجعه ی قریب الوقوع است
Someone mutters
کسی در جایی زیر لب غرولند میکند
And a street lamp gutters
و یکی از لامپها خیابان خاموش و روشن میشود
And soon it will be morning
و به زودی صبح خواهد شد
Daylight, I must wait for the sunrise
روشنای روز... باید تا طلوع صبر کنم
I must think of a new life
باید یک زندگی جدید شروع کنم
And I mustn't give in
و نباید تسلیم شوم
When the dawn comes
وقتی سپیده دم آغاز شود
Tonight will be a memory too
امشب نیز فقط یک خاطره خواهد بود
And a new day will begin
و روز جدیدی آغاز خواهد شد
Burnt out ends of smoky days
به پایان میرسند روزهای غبار آلود و سوخته
The stale cold smell of morning
خاکستر سردشان بوی صبح میدهد
The street lamp dies
چراغهای خیابان خاموش میشوند
Another night is over
شب دیگری نیز پایان میابد
Another day is dawning
روز دیگری درحال آغاز است
Touch me, it's so easy to leave me
مرا لمس کن... چه آسان است رها کردن من
All alone with my memory
تنها ی تنها فقط با خاطراتم
Of my days in the sun
خاطرات آفتابی من
If you touch me
ولی اگر مرا لمس کنی
we'll understand what happiness is
طعم خوشحالی را خواهیم چشید
Look a new day has begun
نگاه کن روز جدیدی آغاز شده است...
دریافت
عنوان: (Epica - Memory (Acoustic
حجم: 10.8 مگابایت